خلاصه داستان: روپ و پدرش برای مداوا به شهر می آیند و رشما عاشق روپ می شود. روپ عاشق پوجا است، اما زمانی که رشما تهدید به خودکشی می کند، روپ با او ازدواج می کند.
خلاصه داستان: یک مرد جوان توسط همکلاسی هایش طرد می شود، پس از اینکه یک دختر ناشنوا را مورد آزار و اذیت قرار می دهد تا جایی که او از آنجا دور می شود. سال ها بعد، او راهی برای رستگاری می شود.
خلاصه داستان: بهیم سینگ یتیمی است که در یک جامعه کوچک سبک زندگی ضعیفی دارد. او سرپرست تنها خواهرش لاکسمی است که در شهر تحصیل کرده است، او با آجیت سینگ پسر تاکور بوپندرا سینگ آشنا می شود و هر دو عاشق هم می شوند...